بحران کومه له
و بازسازى ناسيوناليسم کرد
منصور حکمت
اختلافات درونى کومه له به نقطه جوش رسيده است. پس از يک دوره طولانى پنهانکارى هاى سياسى بيهوده و صدور اطلاعيه هاى کليشه اى در مورد توفيقات کنگره ها و مجامعى که اکنون معلوم ميشود صحنه جر و بحث بوده و حتى نيمه کاره رها شده بوده اند، حال هر دو جناح سازمان رسما ديگران را به مداخله در اين کشمکش فراخوانده اند. ظاهرا در يک قدمى انشعاب قرار گرفته اند.
کاملا روشن است که جناح مهتدى در فکر ايجاد يک گروه ناسيوناليستى جديد در کردستان ايران است. نوعى شاخه ايرانى اتحاديه ميهنى و يا نسخه جديد حزب دموکرات. قطعا توضيح اين مساله صرفا با دگرديسى سياسى شخصى عبدالله مهتدى و بلوغ تمايلات ناسيوناليستى هميشه مشهود او ممکن نيست. سوال اينست که چه عاملى به ايده ايجاد يک آرايش جديد در ناسيوناليسم کرد در ايران ميدان داده و طيفهايى از فعالين ناسيوناليست را با اين هدف به جنب و جوش در آورده است. بنظر من فاکتور هاى اساسى عبارتند از:
- ضعف و تشتت حزب دموکرات و ناتوانى اش از اعمال يک رهبرى منسجم بر گرايشات و محافل ناسيوناليستى کرد در ايران. اين يک فضاى خالى براى ناسيوناليستهاى ناراضى و جاه طلب باقى گذاشته است. سازماندهى گروه هاى ناسيوناليست آلترناتيو در برابر حزب دموکرات در ابعاد ديگرى در خود ايران نيز به ابتکار دوم خردادى ها آغاز شده است.
- پديده دوم خرداد و تلاش محافل مختلف ناسيوناليسم کرد براى مرتبط شدن و بهره جستن از اين پديده در کردستان. تصور امکان يک ساخت و پاخت قريب الوقوع با دوم خرداد تحت پرچم نوعى هيات نمايندگى خلق کرد، عاملى است که آشکارا جريان مهتدى را به پيش ميراند. مذاکره در قاموس اينها نهايت توفيق سياسى و علامت "دولتمرد" شدن در کردستان است. اما در غياب تعلق به يک سازمان سياسى مدعى "رهبرى جنبش ملى" که بدوا با مواضع راديکال ضد دوم خردادى تسويه حساب کرده باشد و اصل مذاکره را مشروعيت داده باشد، حضور در چنين مجمعى براى اينها مقدور نخواهد بود.
- رشد سريع کمونيسم کارگرى در کردستان. "کومه له" مورد نظر مهتدى و عناصر و محافل مختلف ناسيوناليست که در دوران کومه له کمونيست به حاشيه رانده شده و از تشکيلات خارج شدند (و اکنون راست ها با عنوان "طيف کومه له" به آنها رجوع ميکنند) يک رسالت خود را دشمنى با کمونيسم کارگرى در کردستان ميدانند. اينها کومه له موجود را ابزار مناسبى براى اين سياست خصمانه تمام عيار نمى بينند. ابراهيم عليزاده و اکثريت کومه له موجود را "آلوده" به گرايشات "کمونيسم کارگرى" اعلام کرده اند و به همين عنوان محکوم کرده اند. تکاپوى چند ساله مهتدى براى ايجاد يک هيسترى عليه کمونيسم کارگرى نهايتا با پاسخى که آخرين هجويات و فحاشى هاى مهتدى از دهها نفر از بنيانگذاران و کادرهاى قديمى کومه له گرفت رسوا شد و به هيچ رسيد. اما امر اجتماعى مقدس حضرات به قوت خود باقى است.
- وجود اتحاديه ميهنى و "دولت" سليمانيه بروشنى ايجاد يک سازمان برادر در ايران و تاسيس شعبه ايرانى اين جريان را به يک امر مقدور و قابل اجرا بدل کرده است. مادام که اتحاديه ميهنى در قدرت است و دستش در جيب مردم کردستان عراق، يک سازمان ناسيوناليستى ايرانى برادر ميتواند ميتواند روى امکانات اين جريان حساب باز کند. ديدنى است که چگونه جريان مهتدى رسما توسط اتحاديه ميهنى و جلال طالبانى به کنگره سازمان سياسى "خود" فشار مياورد و باج و امتياز تشکيلاتى و سياسى طلب ميکند.
يک لحظه نبايد ترديد کرد که جريان راست مهتدى و شرکاء در درجه اول اسم "کومه له" را ميخواهد. دنبال حفظ وحدت سازمانى با کسى نيست. اين يک محاسبه گرى ساده است. در نوشته "درباره دوره جديد فعاليت تحت نام کومه له" صريحا ميگويند که استفاده از "سرمايه سياسى" اى که تحت اين نام فراهم شده است را مدنظر دارند. اما سازمانى بنام کومه له فى الحال وجود دارد. جريان مهتدى حمايت اين سازمان را ندارد. سياست هاى رسمى اين سازمان را نميپذيرد. دو دهه تاريخ آن را تخطئه ميکند، از حضور تاکنونى خود در آن اعلام ندامت کرده است، در رهبرى آن حضور ندارد. در بدنه آن اقليت کوچکى را تشکيل ميدهد. با اينحال هيچيک از اينها مانع از اين نيست که اين جماعت براى گرفتن اسم کومه له هجوم ببرند. اسم کومه له را براى آن حضور بهم رساندن ها در مراجع و هيات ها، در رقابت با حزب دموکرات بر سر "رهبرى جنبش ملى" و در تلاش براه اندازى يک هيسترى ضدچپ در کردستان نياز دارند. تلاش دهساله براى چرخاندن رسمى کل کومه له به چنين مواضعى ظاهرا بى ثمر مانده است. ظاهرا حتى پس از جدايى کمونيسم کارگرى و بعد از قريب ده سال هنوز سنت چپ در اين سازمان آنقدر ريشه داشته است که مانع پيروزى اين تعرض ناسيوناليستى بشود و مهتدى و شرکاء را به يک اقليت ضعيف تبديل کند. اين هجوم اخير که به کمک اتحاديه ميهنى و کل طيف ناسيوناليستهاى بيرون کومه له ("دوستان حال و آينده" معروف مهتدى) آغاز شده است آخرين تلاش اين جريان براى غصب نام کومه له و دست اندازى به اين "سرمايه هاى سياسى" است.
اين جماعت ميدانند که جدايى از کومه له و استفاده از نام کومه له با هر پسوند ديگرى، مادام که يک کومه له رسمى وجود دارد و بنا به پروسه هاى قانونى درون تشکيلاتى تحت اين نام فعاليت ميکند، يک پروژه شکست خورده است. اگر بعنوان يک اقليت ناگزير به انشعاب شوند، هر اسمى روى خود بگذارند، مردم اينها را بعنوان "جماعت مهتدى" و "کومه له طالبانى" خواهند شناخت. چيزى از آن "سرمايه سياسى" گيرشان نميايد. مسير اينها ايجاد يک "خه بات" جديد وابسته به اتحاديه ميهنى است که معلوم نيست چرا حزب دموکرات و نماينده ولى فقيه در کردستان بايد تره برايش خرد کند. در نتيجه تلاش شديدى را براى منحل کردن پروسه هاى انتخاباتى و اساسنامه اى سازمان و دور زدن راى اعضاى آن آغاز کرده اند. ميخواهند به هر قيمت خود را در مرکزيت اين سازمان بچپانند. نميخواهند پشت سر خود کومه له ديگرى باقى بگذارند. اطلاعيه هايى که با نام "هيات رئيسه کنفرانس بازسازى" عليه کنگره صادر ميشود و اتمام حجت هاى زمخت و وقيحانه اى که بروى کنگره پرتاب ميشود، صحنه هاى يک گروگان گيرى هوايى و رويدادهاى اخير در پارلمان فيجى را بياد مياورد. طرح اينها معلوم است. مهم نيست به چه شکل بدرون رهبرى کومه له راه مى يابند. مهم اينست که چند ماه ديگر هنگام انشعاب، بخصوص وقتى بخشى از اين "طيف کومه له" را براى سرشمارى هاى بعدى به درون سازمان کشيدند، نام سازمان را با خود ميبرند و طرف مقابل را مضمحل ميکنند. تمام اين ماجرا، پروژه غصب نام کومه له توسط جريان ناسيوناليستى و واپسگرايى است که از بيست و چند سال پيش عليه رشد و تکوين کمونيسم در اين سازمان مقاومت ميکرد و مدام در مراحل مختلف شکست ميخورد و تقيه ميکرد و مى ماند. اين عروج مجدد آنتى کمونيسم در کومه له است که همه کمونيستهايى که در اين سالها حزب کمونيست ايران و کومه له را ساختند و راه بردند بخوبى ماهيت و ابعادش را ميشناسند. هرنوع سازش تشکيلاتى کميته مرکزى کومه له با اين جريان، هرنوع تسليم به مطالبات تشکيلاتى اينها، خدمت به اجراى اين پروژه کودتاگرانه راست است. همه ميدانند که اين بار اولشان نيست. عليه تشکيل حزب کمونيست، عليه راديکاليسم کومه له پس از تشکيل حزب، عليه نوگرايى، عليه احقاق حقوق زنان در تشکيلات و مسلح کردن آنها، عليه مشى سياسى و توده اى، عليه توجه به شهر و کارگر، عليه کنگره ششم کومه له، عليه کمونيسم کارگرى و رهبرى ما در حزب کمونيست و کومه له بارها تحريک و بسيج کردند و شکست خوردند. اين ديگر تکاپوى آخرشان است. اين جريان کوچکترين مشروعيتى در استفاده از نام کومه له ندارد و بايد عميقا بعنوان آنچه که هست، يعنى يک محفل ناسيوناليستى نوپا که قصد کودتا در کومه له و مصادره "سرمايه ها" ى آن را دارد، افشا بشود.
تسليم به مطالبات تشکيلاتى اينها براى رهبرى امروز کومه له اشتباه ترين سياست ممکن است. بايد از موازين و اصول اساسنامه اى تشکيلاتى دفاع کرد. نبايد اجازه داد ترکيب کميته مرکزى کومه له را جلال طالبانى و هيات بازسازى تعيين کنند. اما حتى همين نيز کافى نيست. صرف سنگربندى تشکيلاتى پاسخ مساله نيست. بايد از نظر سياسى افشاء و منزوى شوند. بايد جايگاه اينها را در صحنه سياسى کردستان نشان مردم داد و اميال و روياهاى عقب مانده شان را به مردم شناساند. بايد حرف زد، نقد کرد، موضع گرفت. جريان راست خود هم اکنون با خطاب قرار دادن به آنچه "طيف کومه له" مينامد، با استفاده از فشار فوق تشکيلاتى اتحاديه ميهنى عليه کنگره سازمان خود، با تلاش براى تعيين ترکيب ارگانهاى رهبرى اين سازمان از طرق غير اساسنامه اى با پلتيک و مانور و اعمال فشار سياسى و حتى مادى، عملا اعلام کرده است که کومه له را يک سازمان منحل شده ميداند. طرح اينها روشن است. بايد در مقابل آن ايستاد.
جريان راست در استمداد طلبيدن از "طيف کومه له" فراموش کرده است که بزرگترين و معتبرترين بخش فعالين تاريخ کومه له امروز در حزب کمونيست کارگرى ايران متشکل است. اين صف صدها تن از برجسته ترين بنيانگذاران و رهبران و کادرهاى کمونيستى را در بر ميگيرد که مقدم بر هرکس ديگر کومه له کمونيست را ساختند و آن "سرمايه سياسى" که اين عاليجنابان در صدد مصادره اش برآمده اند را بوجود آوردند. وقتى اين کادرها، که اکثريت عظيم آن سازمان و نهادهاى رهبرى آن را تشکيل ميدادند قريب دهسال قبل جدا شدند تا حزب کمونيست کارگرى را بسازند، برخلاف اپورتونيستهاى کاسبکار نهضت "بازسازى"، نام و تمام امکانات کومه له را براى رفقايى گذاشتند که در آن سازمان ميماندند. اما اين ميراث را براى مصادره و سوء استفاده مهتدى ها و طالبانى ها نگذاشتند و تاريخ آن دوران پرشکوه مبارزه کمونيستى را زير تيغ ناسيوناليسم کرد رها نکردند. آرى، شک نکنيد، در اين ماجراى اخير سازندگان تاريخ کمونيستى کومه له حتما دخالت ميکنند. حزب کمونيست کارگرى مصمم است، مستقل از فعل و انفعالات داخلى کومه له و تصميمات مقامات قانونى اين سازمان، روياى ايجاد يک جريان ناسيوناليست، ضد کمونيست و دوم خردادى در کردستان تحت نام کومه له را نقش بر آب کند. عبدالله مهتدى، عمر ايلخانى زاده، جلال طالبانى و يارانشان مختارند هر سازمانى ميخواهند بسازند و هر سياستى ميخواهند در پيش بگيرند. اما تاريخ کمونيستى کومه له و حزب کمونيست ايران قابل مصادره و بالا کشيدن نيست. سازندگان اين تاريخ، در صحنه اند و چنين مجالى به ناسيوناليستهاى تازه بدوران رسيده "هيات رئيسه کنفرانس بازسازى" نخواهند داد. حزب کمونيست کارگرى و رهبران کمونيست جامعه کردستان که در اين حزب متشکل اند، اين پديده را از هم اکنون عميقا به مردم کردستان خواهند شناساند.
در هرحال مشى سياسى اى که جريان مهتدى دنبال ميکند، حتى اگر در اين باج خورى تشکيلاتى موفق بشود، راه به جايى نميبرد. اينها خبر ندارند که کردستان امروز چقدر راديکال تر است. اينها خبر ندارند که مردم کردستان به ريش آلترناتيو دوم خردادى و طرحهاى قيم مآبانه شيوخ ملى براى مردم ميخندند. اينها جامعه امروز کردستان را نميشناسند. اينها ابعاد رسوخ کمونيسم کارگرى در کردستان را نميدانند. اينها حتى روندهاى سياسى سراسرى در ايران را تشخيص نميدهند. تمام پروژه "بازسازى"، حتى اگر مطابق نهايت روياهاى مهتدى و شرکاء پيش رود، پس از چند هفته چراغانى در برخى محافل ملى فراموش شده کرد در خارج کشور، به همان واقعيت پيش پا افتاده اى بدل ميشود که هست. يک سازمان ملى کوچک، با شخصيتهاى درجه دومى که بازنده هاى مکرر روندهاى سياسى بيست ساله اخير بوده اند و با همه همت و يارى همسايگان چند ده نفر بيشتر به گرد خود جمع نکرده اند تشکيل ميشود تا سر سهمش در اردوى ناسيوناليسم با حزب دموکرات چانه بزند.
١٥ اوت ٢٠٠٠
به نقل از انترناسيونال هفتگى شماره ١٦
٢٨ مرداد ١٣٧٩ - ١٨ اوت ٢٠٠٠
|